عواقب وخیم مادیگرى
آرى، آنان که با افکار پلید خود گمراهى ایجاد کردند، دانسته و یا ندانسته بشر را در تمام برنامههاى حیات به میدان فساد کشیدند، آنان که دست انسان را از دامن تربیت انبیاء کوتاه کردند، دنیاى حیات را مبدل به خانهاى پر از شرک و تجاوز و پستى و پلیدى نمودند.
انسان مادى و مغرور و شیفته افکار آن گمراه کنندگان این حقیقت را درک نکرده است که سلسله حیات ممکن نیست با گذشت این مدت محدود و موقت در کره زمین پایان پذیرد، و دوران زندگى با این همه مبارزات و مخاصمات و مظالم نامحدودش هرگاه در چنین افقى تنگ و محصور به پایان برسد و اگر پس از انقضاء حیات در این کره خاکى حیاتى دیگر وجود نداشته باشد بىگمان چنین زندگى و حیاتى موضوعى لغو و عبث خواهد بود و حق و باطل آن از هم جدا نخواهد شد، و هیچ انسان عاقلى به چنین عقیده غلطى تن نخواهد داد، تا چه رسد که تنظیم کننده نظام حیات خداوند حکیم انسان را موجودى رها شده آفریده باشد، پیامبران راستین از دنیاى دیگرى به نام آخرت خبر داده و از آنجا به عنوان روز جزا یاد کرده و مطابق با منطق وحى درباره جزاى اعمال بشر به دقت خبر آوردهاند. انسان معتقد به آن جهان هرگز راضى نمىشود در این جهان کوچکترین خقى را از کسى پایمال کند، و خود را مانند حیوانات غرق در شهوات نمىکند.
تصور اینکه حیات محدود به اینجاست نتیجه وخیمى دارد، و آن قطع رابطه با خدا و انکار تربیت روح و مبارزه با حقایق و کمالات است.
امروز بر همه روشن است که نتیجه محدود شمردن حیات، در افق زندگى دنیاى مادیت این شده که مردم صورت حیات را زشت و زننده و بىمعنى و ناقص یافتند و از این رو زبان حال بیشتر مردم بىبند و بار و مادیگر این است که حیات سراسر باطل و عبث و بىقاعده است، و روى این عقیده تمام همت و فکر و قریحه و مصنوعات خود را در مبارزه و زد و خورد وحشیانه بر سر تمتعات و لذات دنیا بکار مىبرند، زیرا زندگى در نظر اینان فرصتى زودگذر و بىثبات است و چه بهتر که در این فرصت کوتاه از بردن هر نوع لذت فروگذار نشود.
تاریخ مبارزات و جنگهاى دورههاى اخیر بشر را مطالعه کنید که همه به ناحق پایهگذارى شد و به ناحق هم به سود ارتش فاتح پایان یافت.
علت این مبارزات چیزى جز طغیان شهوات بشر و روح مادیگرى او نبود، موادى که باید صرف رفاه بنىآدم شود در این جنگها و برنامههاى استعمارى مصرف نابودى بشر و شعلهور ساختن فساد در همه زوایاى حیات شد.
هارولدال ایکس، منشى سابق وزارت کشور آمریکا در مقالهاى تحت عنوان ما نمىتوانیم با جنگ دیگرى روبرو شویم، در یکى از مجلات آمریکا انتشار داد: مقدار مواد اولیهاى که در آمریکا در طى پنج سال جنگ از تاریخ اول ژانویه سال 1940 به مصرف رسانید به قرار زیر است:
زغال 3 هزار میلیون تن
آهن 516 هزار تن
سرب 2 هزار تن
روى 3/5 هزار تن
مس 5 هزار تن
بوکسیت 14 هزار تن
گوگرد 17 هزار تن
نمک 68 هزار تن
پتاس 3 هزار تن
نفت 1 هزار تن
مولیبدن 112 هزار تن
تونکستن 10 هزار تن
این اجناس که در خوان طبیعت براى آسایش بشر قرار داده شده به وسیله انسانهاى مادى و شهوتپرست در خراب کردن دانشگاهها و دانشکدهها، دبیرستانها، مدرسهها، پارکها، بیمارستانها، مخزنها، کشتن بىگناهان و مظلومان بکار برده شد. تازه این آمار مصرف شده انگلستان، فرانسه، شوروى، آلمان، بلژیک، هلند، مجارستان، اطریش، لهستان، نروژ، دانمارک، بسى بیش از آنهاست، تازه پس از این همه بلا و بدبختى درس عبرت نگرفته و از آن پس تاکنون هزاران بلاهاى فکرى و جسمى و اجتماعى بسر بشر آوردهاند، آرى این است نتیجه زندگى مادى صرف و این است میوه تلخ افکار فروید و فرویدیسم، تعجب این است که پس از این همه ناراحتى باز گروه کثیرى از تحت تاثیر همان تربیتهاى مادى و غلط، انکار فضایل و تزکیه روح مىکنند، راستى بشر را باید از چه راهى غیر از تهذیب روان تربیت کرد تا این همه وحشیگرى نداشته باشد.
شک نیست که نتیجه این طرز تفکر و تصور جز این نیست که انسان از سطح عالى روحى و معنوى خود تنزل کند، و با انکار حقیقت روح و فضایل انسانیت که عدهاى از دانشمندان غرب نوایش را ساز کردهاند، در شمار دیوان و ددان و درندگان قرار گیرد، و زندگى از هر گونه هدفى و غایتى و دلیلى تهى ماند، و آرامش و آسایش و رفاه و سعادت و نوعدوستى از عرصه حیات رخت بندد، و در نتیجه اگر بشر پیرو مکتب داروین و فروید شده و ما او را جز حیوانى پست ندانیم، دیگر از جهان انتظارى غیر از فساد جنگ و شهوتپرستى و ستیز و هرزگى نباید داشت.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی استاد حسین انصاریان